گام سوم مراقبه پذیرفتن و اعلام کردن
پذیرفتن:
اعتراف به خود حقیقیتان بهجای خودی که به دیگران نشان میدهید.
شما خود را آسیبپذیر کرده و از قلمرو حواس فراتر میروید؛ خود را به آگاهی کیهانی معرفی میکنید، یعنی به همان آگاهیای که زندگی را به شما بخشیده است. شما با این هوش عالی وارد ارتباط میشوید و به آن میگویید که من فلان کس بودهام و میخواهم فلان چیز را در خودم تغییر دهم؛ و به آن چیزهایی که تا اینجا مخفی کردهاید اعتراف میکنید.
یکی از بزرگترین چالشها برای ما انسانها این است که هستی واقعی خود را بپذیریم، به اشتباهات گذشته خود اعتراف کنیم و در پی پذیرش باشیم. به این فکر کنید که وقتی بچه بودید، اعتراف کردن پیش پدر و مادر، معلم و یا دوستان چقدر سخت بود. آیا این احساس گناه، شرمندگی و خشم در زمان بزرگسالی شما تغییر کرده است؟ به احتمال زیاد شما همچنان آنها را تجربه میکنید اما نه به این شدت اولیه.
اعتراف میکنیم
آنچه دسترسی به گام ۳ را ممکن میکند، این است که میدانیم داریم نزد قدرت بالاتر به خطاها و اشتباهات خود اعتراف میکنیم و نه نزد یک انسان خطاکار دیگر. وقتی نزد خود و نزد آن قدرت کیهانی اعتراف میکنیم، دیگر:
- مجازات
- قضاوت
- سوءاستفاده
- طرد عاطفی
- سرزنش
- کینه
- طرد
- فقدان عشق
- نفرین
- جدایی
و تبعیدی در کار نیست.
قدرت والا
این وجود رازآلود را میتوان خداوند، هوش کیهانی، ذهن ملکوتی، روح، میدان کوانتوم، نیروی حیات، ذهن بینهایت، مشاهدهگر، قدرت نامرئی، زندگی، انرژی کیهانی و یا قدرت والا خواند. فارغ از اینکه شما چه نامی به آن میدهید، باید این انرژی را منبع بینهایتی از انرژی تلقی کنید که در درون و اطراف شماست و میتوانید در تمام طول عمر خود از آن برای آفرینش استفاده کنید.
او آگاهی مصمم و انرژی غیر مشروط عشق است. برای این انرژی ممکن نیست که کسی یا چیزی را نقد، مجازات، تهدید و یا تبعید کند، چون اگر چنین کند، با خودش چنین کرده است.
این انرژی فقط عشق، مهربانی و فهم میبخشد. از قبل همهچیز را در مورد شما میداند (این شما هستید که باید تلاش کنید آن را بشناسید و سپس با آن وارد رابطه شوید). او شما را از همان بدو آفرینشتان نظاره کرده است. شما بخشی از وجود او هستید.
او صبورانه به امید، تحسین و انتظار نشسته است… او تنها میخواهد شما خوشحال باشید و اگر شما از ناشادی خود خوشحال هستید. چنین باد او شما را تا این حد دوست دارد.
ویژگی قدرت والا
این میدان خودسامان نامرئی فراتر از درک من و شما حکیم است، چون در یک ماتریس بههمپیوسته از انرژی وجود دارد که در تمام ابعاد در مکان و زمان، گذشته، حال و آینده وجود دارد. او افکار، امیال، رؤیاها، تجربیات، حکمت، تکامل و دانش را از ازل ثبت کرده است. او میدان عظیم، غیرمادی و چندبعدی اطلاعات است. او بسیار بیش از من و شما میداند (هرچند ما فکر میکنیم همهچیز را میدانیم). انرژی او به سطوح فرکانسی مختلف در میآید؛ و مانند امواج رادیویی، هر فرکانسی حامل اطلاعات است. تمام زندگی در سطح مولکولی ارتعاش میکند، نفس میکشد، میرقصد، میلرزد و زنده است؛ او کاملاً پذیرای عزم جزم ماست.
با دریافت مراقبه تغییر آرامش و امید را به زندگی خود آورید.
فرض کنیم شما در زندگی خود به دنبال شادی هستید:
لذا هرروز از کائنات میخواهید آن را به شما بدهد؛ اما شما آنقدر رنج را در حالت وجودی خود حفظ کردهاید که تمام روز غر میزنید، همه را مسئول احساس خود میدانید، برای خود بهانهتراشی میکنید و مستأصلانه راه میروید و برای خود تأسف میخورید. آیا میتوانید اعلام کنید که فقط خواهان شادی هستید و درعینحال تنها احساس قربانی بودن را ابراز دهید؟ ذهن و بدن شما در تقابل باهم قرار میگیرند. شما در یکلحظه به طرز خاصی فکر میکنید؛ سپس در ادامه روز کس دیگری هستید. آیا میتوانید با تواضع و صداقت قبول کنید که چه کسی بودهاید، چه چیزی را مخفی کردهاید و چه چیزی را میخواهید در خود تغییر دهید تا بتوانید آن درد و رنج غیرضروری را پیش از ایجاد تجربیات مربوطه در واقعیت، از بین ببرید؟ اینکه عزلت گزینید و برای مدت کوتاهی شخصیت آشنای خود را کنار بگذارید و در حالت شادی و احترام درهای وجود لایتناهی را بزنید، بسیار بهتر از حالتی منجر به تغییر میشود که در آن شما اجازه میدهید مسیر تقدیری که به لطف نوع وجود مداومتان ایجاد شده است، شخصیتتان را تکهتکه کند، بیایید بهجای تغییر در رنج، در شادی تغییر کنیم.
حال بنویسید
حالا چشمانتان را ببندید و بیحرکت بمانید. به پهنای ذهن خود (و به خود) بنگرید و بگویید چه کسی بودهاید. با آگاهی اعظمی که به شما زندگی میبخشد وارد رابطه شوید و صادقانه و از درون با آن سخن بگویید. جزئیات داستانهایی را که به دوش میکشید، به آن بگویید. آنچه را به ذهنتان خطور میکند بنویسید، چون در گامهای بعدی به دردتان خواهد خورد.
نمونههایی از آنچه باید نزد قدرت والا به آن اعتراف کنید:
- میترسم عاشق شوم، چون خیلی دردناک است.
- تظاهر میکنم که خوشحالم اما درواقع دارم رنج میکشم، چون احساس تنهایی میکنم.
- نمیخواهم کسی بداند چقدر احساس میکنم و لذا در مورد خودم به آنها دروغ میگویم.
- به مردم دروغ میگویم تا دوستم داشته باشند و احساس کمبود محبت و بیارزشی نکنم.
- نمیتوانم به حال خودم تأسف نخورم. تمامروز اینطور فکر، عمل و احساس میکنم، چون نمیدانم به غیر از این چه احساسی میتوانم داشته باشم.
- در تمام عمر احساس شکست کردهام بنابراین بیشازحد تلاش میکنم تا موفق باشم.
حال مرور کنید
حالا لحظهای وقت گذاشته و نوشتههایتان را مرور کنید و بدانید میخواهید نزد قدرت برتر به چه چیزی اعتراف کنید، شما باید وجود گذشتهتان و چیزهایی را که از خود مخفی کردهاید، اعلام کنید. حقیقت را در مورد خود بگویید، گذشته را رها کنید و شکاف بین ظاهر و حقیقتتان را پر کنید. نقابتان را کنار بگذارید دیگر تلاش نکنید کس دیگری باشید. با اعلام حقایق در مورد خودتان، دارید قیدها، توافقات، وابستگیها، تعلقات و بندها را از هم میگسلید.
در کارگاههایی که در سراسر دنیا برگزار میکنم، تاکنون این سختترین گام مراقبه بوده است. هیچکس نمیخواهد دیگران بدانند کیست. همه میخواهند ظاهر را حفظ کنند؛ اما همانطور که آموختید حفظ این تصویر، انرژی فوقالعاده گزافی میطلبد. در اینجاست که میخواهید آن انرژی را آزاد کنید.
و به یاد داشته باشید:
ازآنجاکه احساسات بروز انرژی هستند، همه چیزهایی که در زندگی بیرونی خود تجربه کرده و با آنها وارد تعامل شدهاید، انرژی فوقالعادهای به همراه خود دارند. در اصل، همین انرژی ورای مکان و زمان است که شما را به شخص، چیز یا مکانی وصل میکند.
برای مثال اگر از کسی بدتان بیاید، این کار شما را ازنظر احساسی به آن شخص وصل میکند. پیوند احساسی شما همان انرژیای است که این فرد را در زندگی شما نگه میدارد تا بتوانید نفرت را حس کرده و یکی ا وجوه شخصیتی خود را تقویت کنید. بهبیاندیگر، شما از این شخص برای حفظ اعتیادتان به نفرت استفاده میکنید. در ضمن، به گمانم تا اینجا بر شما واضح گشته است که نفرتتان بیشتر به خودتان آسیب میزند. وقتی دارید مواد شیمیایی را از مغز به بدن میفرستید، در حقیقت از خودتان بدتان میآید. گفتن حقیقت در مورد خود در این گام به شما قدرت میدهد که از چنگال نفرت رها شده و کمتر به آن شخص یا چیزی که در واقعیت بیرونی وجود دارد و کیستی گذشتهتان را به شما یادآوری میکند، وصل باشید.
اگر با خواندن این مقاله تصمیم گرفتید که مراقبه کنید، دوره رایگان ۲۱ روزه مراقبه ضمیر ناخودآگاه را پیشنهاد میدهیم.
بازگرداندن انرژی
اگر بحث شکاف را به یاد داشته باشید، میدانید که بیشتر افراد به محیط تکیه میکنند تا خود را بهمثابه کسی به یاد بیاورند. لذا اگر احساسی را بهمثابه بخشی از شخصیت خود حفظ کرده و به آن معتاد شده باشید، وقتی اعلام میکنید که ازنظر احساسی چه کسی بودهاید، دارید انرژی آن پیوندهای احساسی را که بین شما و تمام چیزها و کسان زندگیتان وجود دارد، به خودتان باز میگردانید. این بیان آگاهانه از سمت شما، شما را از خود قدیمتان رها خواهد کرد.
بهعلاوه، با بیان محدودیتها و آشکارسازی پیوسته چیزهایی که مخفی کردهاید، دارید بدنتان را از مقام ذهن بودن، خارج میکنید؛ و به همین دلیل دارید شکاف بین ظاهر و حقیقتتان را پر میکنید. وقتی کیستی خود را بر زبان میآورید، انرژی ذخیرهشده در بدنتان را آزاد میکنید. این تبدیل خواهد شد به انرژی آزاد که میتوانید بعداً در مراقبه از آن برای ایجاد خود و زندگی جدید استفاده کنید.
برده، ارباب شده است
به یاد داشته باشید که بدنتان بهراحتی اجازه چنین کاری را نخواهد داد. برده، ارباب شده است؛ اما ارباب باید به برده بفهماند که تاکنون غفلت کار، ناآگاه و غایب بوده است. لذا منطقی است اگر بدنتان نخواهد کنترل شما را به شما بدهد، چون به شما اعتماد ندارد؛ اما اگر دهانتان را گشوده و علیرغم کنترل بدن حرفتان را بزنید، بدن سبکتر و آسودهخاطرتر شده و اجازه خواهد داد شما دوباره کنترل را در دست بگیرید.
اینگونه است که شما بدون پیوند با محیط بیرونتان خود را تعریف میکنید. شما دارید پیوندهای انرژی و احساس تعلق به اجزای جهان بیرون را قطع میکنید. اگر بگوییم اعتراف پذیرفتن نوعی اعتراف درونی است، آنگاه باید گفت اعلام نوعی اعتراف درونی است.
منبع مقاله کتاب شکستن عادتهای کهنه اثر دکتر جو دیسپنزا
2 دیدگاه برای “گام سوم مراقبه (پذیرفتن و اعلام کردن) ”
بسيار عالي
با خواندن مطالب شما كلي به آرامش رسيدم
درپناه خداوند باشيد🤲🤲🤲☘️☘️☘️
سلام
سپاس همراه گرامی